خودمراقبتی روانشناختی
اپیزود پنجم فصل سوم خودمراقبتی روانشناختی
تعریف خود مراقبتی
خودمراقبتی به این معنی است که چه کاری انجام دهم تا بتوانیم در بیشتر ساعتهای روز حال خوب داشته باشم. چگونه از ذهن خود مراقبت کنم و با حسهای خود برخورد کنم. تا بتوانم در فراز و نشیب ها و بحران هایی که هر روز پیش میآید و از کنترل من خارج است بر افکار و احساسات و رفتار های خود کنترل داشته باشم.
چرا و چطور باید از افکار و احساسات خود مراقبت کنیم؟ این موضوع اهمیت دارد؟
ما ناچاراً با عوامل بیرونی مواجه هستیم. اگر فعالیتهای مشخصی انجام دهیم میتوانیم با احساس بهتری روزها را سپری کنیم و خروجی بیشتر و مفیدتری داشته باشیم.
شروع خود مراقبتی
کارهایی وجود دارد که می توان انجام داد و موضوع مهم رعایت اولویت بین آنها است. اولین قدم و فوت کوزه گری خود مراقبتی در هر بعد، بر عهده گرفتن مسئولیت مراقبت از خود است. در هر رواندرمانی اولین سوال درمانگر از مراجع این است : “چقدر میخواهی برای بهتر شدن حال خود تلاش کنی؟” زیرا مهم ترین و اصلی ترین درمانگر خودمان هستیم.
برای اثربخش شدن بحث خودمراقبتی یک کاغذ بردارید و بر روی آن بنویسید: “اینجانب … فرزند … از تاریخ … مسئولیت کامل مراقبت از حال خود و بهبود کیفیت زندگی خود را شخصاً بر عهده گرفته و تمام تلاشم را در این راه انجام میدهم.” نکته مهم دیگر قرار دادن یادداشت جایی جلوی چشم است. مانند آینه ماشین و هر جایی که معمولاً مشغول فکر میشوید و برایتان اثرگذار است.
خودمراقبتی روانی
خود مراقبتی ابعاد مختلف دارد و ما قرار است در خصوص خودمراقبتی روانی صحبت کنیم. نکته مهم این است که وقتی آدمی در دیگ آب جوش در حال قل قل زدن است نمیتوانیم با بادبزن او را خنک کنیم. کار مهم کم کردن شعله است.
در روانشناسی یک نکته وجود دارد که ما در مورد خوب و بد حرف نمیزنیم بلکه در مورد کارآمدی و ناکارآمدی صحبت میکنیم. فکر خوب یا بد، رفتار خوب یا بد وجود ندارد مگر در موضوع قضاوتهای اخلاقی. ما در حوزه روانشناسی وارد بحث اخلاق نمیشویم بلکه در مورد مفید و اثربخش بودن رفتار بر همگان صحبت میکنیم.
تعادل ۵ گانه
مرحله بعد ایجاد ۵ تعادل است. ۱- خواب و بیداری. چه زمانی میخوابیم و کیفیت خواب چگونه است. زیرا برای بیداری خوب نیاز به خواب خوب وجود دارد. ۲- چه غذایی و چه زمانی در روز میخورید. ۳- چقدر تحرک جسمی دارید و در وقت مناسب است. ۴- چه روابطی دارید و آیا اثربخش و مفید هستند یا سمی هستند. ۵- ارتباط معنوی و دلیل برای زندگی کردن.
برای پیدا کردن تعادل هر فرد نسخه منحصر به فرد وجود ندارد. برای رسیدن به پاسخ میتوانیم تست نیازهای گلاسر را انجام دهیم. نتیجه تست به شناخت ما از نیازهای اصلی کمک میکند.
نیازهای اصلی
در تست گلاسر ۵ نیاز اصلی وجود دارد. نیاز به ۱-قدرت ۲-عشق ۳-آزادی۴-بقا ۵-لذت. در همه افراد این ۵ نیاز وجود دارد ولی موضوع مهم تعیین اولویت آن در هر فرد است.
توجه بیش از اندازه به نیاز اول و دوم و نادیده گرفتن نیازهای آخر میتواند باعث افسردگی، استرس و اضطراب شود. اگر نیاز اول فردی قدرت باشد در شرایطی مانند بحران کرونا که فرد نمیتواند کنترل و تسلط بر شرایط داشته باشد، فرد دچار اضطراب میشود. مثال دیگر فردی که نیاز اول او عشق است در شرایطی مانند کرونا به دلیل از دست دادن اطرافیان دچار اضطراب و افسردگی میشود. تمرکز بر روی یک نیاز و عدم تعادل بین ۵ نیاز باعث آسیب به فرد میشود.
شرایطی مثل بحران کرونا باعث شد آدم ها سبک زندگیشان را عوض کنند. اولویتها و اهدافشان را تغییر دادند که یک خروجی خوب است. بعد از بحران فقط اختلال استرس پس از بحران یک سانحه را نداریم، رشد پس از بحران یا PTG نیز وجود دارد.
تکنیک حضور در لحظه
یکی از تکنیکهای اولیه خود مراقبتی حضور در لحظهاست. حضور در اینجا و اکنون. در بسیاری از زمانها ممکن است ما در جایی باشیم ولی به موضوعات دیگری فکر کنیم. اولین تمرین برای خودمراقبتی این است که حضور در لحظه را تمرین کنیم.
۵ ابزار برای این کار وجود دارد که هر کدام را برای ۳۰ ثانیه تمرین کنید. الان چه حسهای جسمانی دارید. کدام تکه از لباستان را احساس میکنید. کدام قسمت از بدنتان با صندلی یا زمین در ارتباط است. حواستان را به طور کامل متمرکز کنید.
برای حس بعدی فکر کنید که چه بویی به مشامتان میرسد. چه چیزی را با بینی و حواس بویایی تان تجربه میکنید. چیزی را در دهانتان بگذارید مثل یک کشمش و آن را مزه مزه کنید. سختی، نرمی و طعمش را تجربه کنید.
بعد از آن میرسیم به اینکه چه صداهایی به گوشتان میرسد. بهترین آن گوش دادن به صدای نفس است همه ی حواستان را به صدای نفسهایتان بدهید. حس آخر دیدن است. نگاهی به اطراف بیندازید، چه رنگ ها و شکل هایی را می بینید. از این تکنیک برای اینکه در لحظه حضور داشته باشیم استفاده میکنیم.
یکی از پیشنهادات حتی برای کسانی که در استرس دچار تپش قلب میشوند این است که مچ دست خود را ماساژ دهند. لمس خود و متمرکز کردن حواس بر نوک انگشت و دست میتواند فرد را به لحظه ی اکنون بیاورد.
اهداف زندگی
کرونا هدفهای زندگی آدمها را تغییر داد. باعث شد دوباره بررسی کنیم و حتی اگر اهداف از قبل تعیین شده داشته باشیم باعث شد دوباره مرور کنیم شاید اهداف ما تغییر داشته باشد و استانداردهای زندگیمان را پایین ببریم.
یک نکته وجود دارد که دو مدل درد وجود دارد. یک درد واقعی، درد پاک که زندگی به ما تحمیل میکند. اما درد ناپاک نپذیرفتن این درد اصلی و درگیر شدن با آن و تقلا با آن است. سوالی کارآمد است این است که چطور با شرایط جدیدی که نمیتوانیم آن را تغییر دهیم سازگار شویم. در شرایط جدید لازم است که هدف گذاریمان را مجدد بررسی کنیم. افراد بعضی مواقع به دنبال کاری میروند که با استعدادها و تواناییهایشان فاصله دارد و باعث منبع استرس برایشان میشود.
ارزشها
در کنار اهداف، ارزشها نیز برای ما وجود دارد که لزوماً به معنای هدفهای ما نیستند. به عنوان نمونه هدف من در زندگی نمیتواند مهربان بودن باشد بلکه یک ارزش است و میتواند همیشه همراه ما باشد. در واقع صفتهایی هستند که دوست داریم با آنها شناخته شویم. ارزشها خوب و بد ندارند ولی مهم این است نه خیلی به آنها بچسبیم نه خیلی فاصله بگیریم. برای آنکه ارزشهای زندگیتان را پیدا کنید، فحش دم دستیتان که در شرایط سخت به آدمها میدهید نقطه مقابل آن ناسزا یکی از ارزشهای درونی شماست. فاصله بین جایی که هستید و آنچه که ارزشهای میدانید میتواند یک منبع استرس باشد.
تست نیازهای گلاسر و اولویت اول به ما نشان میدهد که چه ارزشهایی برای ما وجود دارد. به عنوان نمونه نیاز به قدرت و سعی در کنترل شرایط و موفق شدن به عنوان یک ارزش میتواند یک منبع استرس باشد. با سرچ در اینترنت میتوانیم لیست ارزشها را به دست آوریم و بررسی کنیم کدامیک میتواند برای ما خوشایند باشد. مهم این است که بتوانیم اولویت ارزشهایمان در زندگی را تعیین کنیم. به عنوان نمونه برای یک کارمند پیشرفت شغلی میتواند یک ارزش باشد. یا نظم به عنوان یک ارزش است ولی بیش از اندازه به آن چسبیدن میتواند به ما و دیگران آسیب بزند. افراط در ارزش میتواند به ما آسیب بزند.
تضادهای درونی
ممکن است ما اهداف و ارزشهایی را برای خود قرار دهیم ولی با اهداف و ارزشهای ناخودآگاه ما در تضاد باشد. راه حل میتواند استفاده از آزمونهای تشخیصی تقویتی بیشتر باشد و بتوانید تضادها را پیدا کنید و گاهی پرسیدن از دیگران در مورد ویژگیهای قابل بهبودمان هم میتواند کمک کننده باشد. نگاه کردن به دیگران و دیدن آنچه که برای ما ناخوشایند است نیز میتواند ما را در شناختن ارزشهایمان راهنمایی کند.
گام اول خودمراقبتی روانی
اولین گام این است که با خود مهربان باشیم. و نکته و فن اول در رسیدن به این گام دست حمایتگر است. هیچ کسی از خود ما به ما مهربانتر نیست. در واقع نیاز داریم در روزهای سخت کسی در کنارمان باشد و به جملهها و حرفهایی نیاز داریم که ما را حمایت کند. ما برای لحظات سخت باید جملههایی را برای خود آماده کنیم که در شرایط سخت زمزمه کنیم. هر جمله و کلمهای که تکرار شود به باور تبدیل میشود. با تکرار خود گویههای مثبت و کارآمد میتوانیم زمزمههایی که به ما آسیب میزند را تغییر دهیم. جملات کارآمد میتواند به ما کمک کند تا دست حمایتگر را تجربه کنیم.
نکته بعدی صدای اربابهای ذهن یا افکار منفی است. در برابر فکرهای منفی نمیتوان مقاومت کرد. کاری که میتوان انجام داد این است که نظارهگر باشیم. بودا میگوید خوب است گاهی بین بازی تماشاگر شویم. مثل یک گنجشک بالای درخت بنشینیم و نظارهگر شویم.
این است که اگر کلمات منفی و جملات منفی را نمیتوانیم از خود دور کنیم چون نمیتوانیم آن را کنترل کنیم باید یک مسیر درست کنیم که سیل از آن عبور کند و برود. به عنوان نمونه آنها روی یک کاغذ بنویسیم و زمانی که افکار به سمت ما میآید روی کاغذ بزنیم و به خود بگوییم اینجاست و روی آن کنترل داشته باشیم. جایی برای آنها داشته باشیم که انرژی ما صرف نگه داشتن آنها نشود.
گام دوم: لنگر انداختن
در طوفانها برای آنکه باد نتواند ما را ببرد کاری که انجام میدهیم این است که پای خود را روی زمین فشار دهیم. در زمانهای بحران زندگی و موقعیتهایی که احساس میکنیم هیچ کنترلی روی آنها نداریم و میخواهیم به خود احساس کنترل دهیم کف پای خود را روی زمین قرار دهیم بدون اینکه حتی کسی متوجه شود آن را روی زمین فشار دهیم. این کار به ما این احساس را میدهد که روی شرایط کنترل داریم.
گام سوم: موضع گرفتن
وقتی زندگی یک نبرد را شروع میکند چه گاردی داشته باشیم. عقب نشینی کنیم مثل تیری که در کمان به سمت عقب میآید و ببینیم چه برنامههایی برای خود داشته باشیم. در مقابل سختیها چه کاری کنیم و اگر در نبرد شکست خوردیم چگونه پس از آن دلی آرام داشته باشیم. برای این کار لازم است نگاهی به ارزشهایمان داشته باشیم و بر اساس آنها رفتار کنیم. سود و زیان ما در نگاه ما به زندگی برمیگردد . موضع ما باید بر اساس ارزشهایمان باشد. باید یک body system برای خود در نظر بگیریم. باید یک سیستم حمایتی خوب برای خود در نظر بگیریم تا بتوانیم شرایط سخت را برای خود بهتر کنیم.
گام چهارم: پیدا کردن گنج
انتظار اینکه در زندگی آرامش داشته باشیم برای کشورهای غربی است در کشورهای شرقی این انتظار باعث ایجاد استرس میشود. تغییر انتظارمان نسبت به زندگی میتواند به ما آرامش بیشتری دهد. این به معنای درماندگی نیست بلکه دیدن واقعیتهاست. ممکن است با آنچه ما انتظار داریم فاصله داشته باشیم و بهتر است وجود درد را بپذیریم و شروع به مهربانی با خود کنیم. به عنوان مثال اگر نوشیدن یک فنجان چای عادت روزانه ماست آن را با خودگویی همراه کنیم و بگوییم این را برای تو ریخته ام.
به کسانی که در مشکلات زیاد قرار دارند میگویم درد تو منشا قدرت و انرژی توست. از آنچه که جان را میسوزاند میتوان برای گرفتن قدرت و به هدف رسیدن کمک گرفت.
خلاصه:
اولین موضوع امضا کردیم که مراقب حال خود باشیم. با گامهای مختلف خود مراقبتی را انجام دهیم. اولین گام توجه به لحظه و بودن در اکنون و دوم تعیین اهداف و ارزشهای زندگی و بازبینی آنها و کم کردن تضادهای خودآگاه و ناخودآگاه و پیدا کردن ارزش ها بود. چهار گام نهایی نیز مهربانی باخود، لنگر انداختن، موضع گرفتن و پیدا کردن گنج است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!